2_9

خجالت آوره که 45 دقیقه دیگه کلاسم شروع میشه ولی با خیال راحت روی کاناپه لم دادم و میخوام راجب کتابی که اخیرا(همین چند دقیقه پیش)تمومش کردم بنویسم و حتی برای رفتن آماده نیستم!
بلافاصله بعد از گلایه از خودم وقت نمیکُشم و میگم که؛
حس های خاص،خلسه،احساسات مطلوب،پایین اومدن اشک،غم و کلی حس دیگه رو با این کتاب تجربه کردم.
"ساحره ی پورتوبلو"بیشتر از هرکتابی نیاز داشت جای ساکتی خونده بشه.
مثل همیشه لذت بردم.
و یادم نمیاد به کسی بابت خوندن یه کتاب اصرار کرده باشم،اینبار هم همینطوره.
هرطور که دوست دارید بخونید،هرچیزی که دوست دارید و فقط سعی کنین ازش لذت ببرین.

"اگر به جای مبارزه با این تنهایی،بپذیرمش،شاید وضع فرق کند.فهمیده ام که تنهایی،وقتی سعی کنیم با آن درگیر شویم،خیلی از ما قوی تر است،اما وقتی نادیده اش بگیریم،ضعیف میشود."ص70
"نمیشود آدم به چیزی که دوست ندارد،اعتقاد داشته باشد."ص152
"تو چیزی هستی که باور داری هستی."ص173
"آینده نیرنگ باز است،چرا که تصمیماتی که آن را هدایت میکند که اکنون گرفته میشود.همچنان به رکاب زدن بر دوچرخه تان ادامه بدهید،چرا که اگر توقف کنید،می افتید."ص223
"به همین دلیل و دلایل دیگر،به خدا اعتقاد ندارم.فقط ببینید آنها که اعتقاد دارند،چطور رفتار میکنند!"ص248


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها