اینقده از پستای اخیرم زدم که نمیدونم ایا میشه جبرانشون کرد یا نه از قرارام و حرفام با ا.م و اتفاقایی که افتاده و بیدار شدن از خواب غفلت،از ف.ح خیلی دلخورم خیلی خیلی خیلی،وقتی به کاراش فکر کردم غمم گرفت دلم شکست،من اشتباه های زیادی توی انتخاب دوست کردم.یه چندتا کتاب خریدم بعدا براتون میگم.

نمیخوام بگم چیشده و چرا دارم این حرفارو میزنم،دیدین امسال هم نتونستم برم نمایشگاه کتاب تهران؟،دنبال کارم،نمیخوام بشینم تو خونه و الکی الکی وقتم تلف شه،فلانی منو ندید و حتی دوستمم نخواست به خاطر منم که شده و احترام به من و ارزش هام ارتباطش رو به کلی با فلانی قطع کنه.

تبدیل شدم به یه ادم عجیب تر از قبل اما خودمو دوست دارم،من همینم که هست،فلانی؟دلت برام تنگ نشده و نمیشه و من اینارو میدونم،اما بدون خیلی بدی کردی به من این نادیده گرفتنه حقیقتا ادم رو میکشه،نکشتی منو ولی خودت میدونی چقدر از احساساتم حرومت شد.

این قطع رابطه منو عذاب داد عذاب واقعی.

میبینید چقدر چیدم از حرفام؟برام دعا کنید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها